نوشته های یک معلوم الحال

نکند عمق دریایش عشق را رسوا کند

نوشته های یک معلوم الحال

نکند عمق دریایش عشق را رسوا کند

مگس

کتاب را می بندد 

نویسنده 

امضای مگس! 

 

....... 

 

می روند و می آیند 

مورچه ها و مگس ها 

افتتاح جشنواره شکر 

 

........... 

 

لیوان وارونه  

وز وز مگس 

شب زمستانی 

 

.......... 

  

بازار عطر فروشان 

دماغشان را می گیرند 

مگس ها

نظرات 8 + ارسال نظر
طنزنگار یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ

جالب بود! بسی لذتیدیم.

پردیس یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ب.ظ http://tanznegar.com

خیلی جالب بود مرسی

سالومه یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ب.ظ http://roozhayesaloume.blogfa.com


سلام دوست خوب من
یه چیزی بگم؟ ازهوش قد نخودم نا امید نمیشی؟ نمیخندی؟ .... البته هرکاری هم بکنی اتفاقیه که افتاده ومن
هیچی ازپست اخیرت نفهمیدم راستش یاد نقاشی هایی افتادم که بیننده عامی چیزی ازش نمیفهمه وبیننده های
خاص، یه عالمه دربارش حرف میزنن!!! این پست هم حتما خیلی حرف برای زدن داره... این سالومه عامی
روببخش که درحد فهم این پست خاص نیست...
ایام به کام
موید باشی.

خدازده جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ق.ظ http://khodazade.blogfa.com

فکر می کنم از دو حالت خارج نیست. یا مطلب تو نامعلوم بود یا ذهن من معلوم نیست کجا سیر می کرده که فهمش را همانجا گذاشته و بی ان به اینجا امده. به گمانم دومی صحیح تر باشد، اگر پیدایش کردم گوشش را به سختی می پیچانم تا برای بار بعدی، بی بازیگوشی، حواسش را تنها به آنچه نگاشته ای بدهد.

خورشید شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ب.ظ http://siahozard.blogfa.com

دوستان نوشته اند نفهمیده اند...اما من این پستت را فهمیدم...یعنی اشکال از من است!!!
.
.
.
خوب بود

طنزنگار چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ب.ظ http://tanznegar.com

کجایی پس؟ چرا نمینویسی/

روزنامه چی دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ http://ruznamechii.blogfa.com

جسارتا فکر می کنم اون هایی که می گن "نفهمیدیم" با اون هایی که می گن "خوب بود" به یک اندازه فهمیدن!!
از تصویر سازیش خوشم اومد اما اعتراف می کنم منظورتونو نفهمیدم!

مهدی آرام نژاد جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:33 ب.ظ http://addi.blogfa

سلام
ممنونم از لطفتون!
عادتم بود توی دبیرستان ُ به موازات موضوع یه چیزی مینوشتم . و
نهایت در نتیجه گیری به کنایه میزدم تو گیجگاه موضوع انشاء! ولی یه روز گیر یه معلمد خط کش بدست افتادم که نمراتش نیم زرعی بود ! راستش کم آوردم ! ۱۴ نمره ام شد ! با خوم گفتم ایشون یا خیلی با سوادند یا...! در هرصورت حق با معلم هست! اگر فهمیده
است که ۱۴از سرم زیاده و اگر ن... من باید مثل نادیا کمانچی یا الگا کوربت از خوشحالی پشتک وارو بزنم که قبول شدم!
داستان شما داستان امروز جامعه ی ماست! زت زیاد/ یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد