نوشته های یک معلوم الحال

نکند عمق دریایش عشق را رسوا کند

نوشته های یک معلوم الحال

نکند عمق دریایش عشق را رسوا کند

ببری

 

ببری مرا خورده است 

از صبح تا شب  

شعر می گویم

نظرات 5 + ارسال نظر
طنزنگار چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:16 ب.ظ http://tanznegar.com

میخوای راجع به همه موجودات عالم مطلب بنویسی؟

مهدی آرام نژاد جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:38 ب.ظ http://addi.blogfa

سلام
به وب ببر عشق حتما سر بزن!!!
خانوم فیروزه قلی پور که کارهاش آوانگاری هم داره. آقاشون هم دست درازی(منظور ید طولائی هست) در سرودن دارند ! / یا علی

سالومه دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ http://roozhayesaloume.blogfa.com

سلام رفیق
جریان این آقا ببره چیه؟ اولش جدی نگرفتم اما دیگه دارم نگران میشم ببینم مگه رفته بودی جنگل ؟نکنه واقعا ببرخوردتت!!
کجایی آخه؟

سالومه شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ

سلام دوست خوب
اول اینکه خیلی نگران شما هستیم
دوم اینکه نمیدونم شما آقا هستید یا خانم پس اگرآقا هستید روزتون مبارک واگرخانم هستید روزآقاتون مبارک...
امیدوارم زودترازدست ببر نجات پیدا کنی

بوی بارون سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ http://hovallatif.blogfa.com

ببر!!! شاید نهنگ بوده ! آخه پدرژپتو تو دل نهنگه واسه خودش دم و دستگاه داشت و کتاب می خوند!
تو دل ببر که جا نداره مادر......
شایدم کنایه از فشار زیاد باشه چمی دونم والا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد